بلن جابلغتنامه دهخدابلن جاب . [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوارت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 191 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . مزارع عباس آباد، ملک آباد، علی آباد، حسین آباد، چشمه علی ، محمد عظیمی جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ای
بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
تلسکوپ بالونبُردballoon-borne telescopeواژههای مصوب فرهنگستانتلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی، آن را بهوسیلۀ بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند متـ . تلسکوپ پوشنسپهری stratosphere telescope, stratoscope
بلگنلغتنامه دهخدابلگن . [ ب َ گ َ ] (اِ) سر دیوار. (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ). بلکن . رجوع به بلکن شود. || منجنیق . (آنندراج ). بلکن . رجوع به بلکن شود.
ابلنلغتنامه دهخداابلن . [ اَ ب ُل ْ ل ُ ] (اِخ ) آپُلُن . اَفولُن . افولون . نام خدائی از یونانیان . || رأس التوأم الغربی .
لوبلنلغتنامه دهخدالوبلن . [ لو ل َ ] (اِخ ) نام شهری از پلنی (لهستان ) واقع در جنوب شرقی ورشو. دارای 122000 تن سکنه .
شابلنفرهنگ فارسی معین(لُ) [ فر. ] (اِ.) وسیله ای به شکل صفحة فلزی یا پلاستیکی با سوراخ ها یا شکاف هایی به شکل حروف ، اعداد یا شکل های گوناگون دیگر.