بیلوارلغتنامه دهخدابیلوار. [ بیل ْ ] (اِخ ) دهستان بخش حومه ٔ شهرستان کرمانشاه و 28000 تن سکنه دارد. (از دائرة المعارف فارسی ).
بیلوار کامیارانلغتنامه دهخدابیلوار کامیاران . [ بیل ْ ] (اِخ ) دهستان بخش کامیاران شهرستان سنندج است و 14000 تن سکنه دارد. (از دائرة المعارف فارسی ).
بالوارلغتنامه دهخدابالوار. (ص مرکب ) مانند بال . شبیه بال . بسان بال . || بالدار. صاحب بال . (ناظم الاطباء).
بولوارلغتنامه دهخدابولوار. (فرانسوی ، اِ) میدان و خیابانی که باغچه ها و چمنها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است . بُلوار. (فرهنگ فارسی معین ).
زیربرگردانواژهنامه آزادزیربَرگردان:دوربرگردانی که از زیر خیابان عبور کند. (مانند دوربرگردانهای بلوار وکیل آباد مشهد)
معبر عمومیpublic wayواژههای مصوب فرهنگستانتمام قسمتهای خیابان و جاده و بلوار و کوچه و بزرگراه که برای استفادۀ عابران پیاده و دوچرخه و خودرو در نظر گرفته شده است
بولوارلغتنامه دهخدابولوار. (فرانسوی ، اِ) میدان و خیابانی که باغچه ها و چمنها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است . بُلوار. (فرهنگ فارسی معین ).