آزمون بلیکلیBlakely testواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبة برهمکنش بیشینهمقادیر دادههای شبکهبندیشدة مغناطیسی یا گرانی با روش بلیکلی ـ سیمپسون
بلگللغتنامه دهخدابلگل . [ ب ِ گ َ ] (اِ) آب نیم گرم . (ناظم الاطباء). بلکل . بلکک . رجوع به بلکک و بلکل شود.
بلککلغتنامه دهخدابلکک . [ ب ِ ک َ ] (اِ) آب نیم گرم که آن را شیرگرم خوانند. (از برهان ) (آنندراج ). آب شیرگرم . (شرفنامه ٔ منیری ). بِلکَل . و رجوع به بلکل شود.