بنظرلغتنامه دهخدابنظر. [ ب ُ ظَ ] (ع اِ) تلاق و تندی میان دو لب فرج زن . (ناظم الاطباء). فنج . قرن . چوچوله . تندی میان دو لب فرج زن . (یادداشت بخط مؤلف ).
بینظیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیرقیب، بیمانند، بیهمال، بیهمتا، بیمثل، بیمثال، بیهمانند، عدیمالنظیر، فرد، فرید ۲. تک ۳. تکتاز، رقابتناپذیر
رباط بنجیرلغتنامه دهخدارباط بنجیر. [ رُ طِ ب َ ] (اِخ ) رباطی که مدفن شیخ بانجیربن عبداﷲ خوزی و شاگرد فاضل او ابوعبداﷲ جعفربن امام نصیرالدین معروف بصاحب لوح میباشد و شیخ بانجیر (بنجیر) آنرا در شیراز بنا کرد. رجوع به ص 535 و پاورقی ص 296</
قبنجرلغتنامه دهخداقبنجر. [ ق َ ب َ ج َ ] (ع ص ) مرد کلان شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
عبنجرلغتنامه دهخداعبنجر. [ ع َ ب َ ج َ ] (ع ص ) سطبر درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلیظ، و نون آن زائده است . (اقرب الموارد).