بنجللغتنامه دهخدابنجل . [ ب ُ ج ُ ] (ص ) در تداول عوام ، قسمت کم و بد باقیمانده از چیزی بسیار. آنچه از مالهای بد که در دکان مانده و بفروش نمیرود. اشیاء بی فائده و خراب . باقیمانده و برجای مانده . بد و پست از چیزها یا چیزی . ته مانده های بد چیزها. ردی از جنسی . نفایه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا
بنجلدیکشنری فارسی به انگلیسیbase, cheap, crap, crappy, crummy, execrable, gimcrack, inferior, shoddy, jerry-built, miserable, paltry, schlocky, second-rate, sleazy, substandard, tat, third-rate, wretched
چنارلغتنامه دهخداچنار. [ چ ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از قرای بلوک آباده ٔ فارس میباشد. (ازمرآت البلدان ج 5 ص 272). در فرهنگ جغرافیایی آمده است : یکی از دهستانهای دوازده گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان آباده که از شمال