کله بنددارلغتنامه دهخداکله بنددار. [ ک ُ ل َه ْ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه کله بند بر سر گذارد. (فرهنگ فارسی معین ) : آنچ کوتاه نظران بی عقلان مازندرانی بودند گله ای از ایشان کله بندداران کار یک کس نکند. (جهانگشا ج 2 ص
ریلبندگذارtie spacerواژههای مصوب فرهنگستانماشینی که ریلبندها را در طول خط و در فاصلههای پیشبینیشده قرار میدهد متـ . تراورسگذار