بنو ابی ربیعهلغتنامه دهخدابنو ابی ربیعه . [ ب َ اَ رَ ع َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از عرب . و اشعار این قبیله را ابوسعید سکری گرد کرده است . (ابن الندیم ).
فضای باناخ بازتابیreflexive Banach space, regular Banach spaceواژههای مصوب فرهنگستانفضای باناخی که با دوگان دوم خود برابر است
جبر باناخBanach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبری که فضای باناخ است و نُرم حاصلضرب هر دو عضو آن از حاصلضرب نُرمهای آن دو عضو تجاوز نمیکند
جبر باناخ میانگینپذیرamenable Banach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبر باناخ A با این ویژگی که همۀ اشتقاقهای پیوسته از A به فضای دوگان یک -A دو مدول باناخ، درونی باشد
بینولغتنامه دهخدابینو. (اِ) پینو. پینوک . (برهان ). دوغ ترش خشک را گویند. (فرهنگ خطی ). کشک . اقط. قروت . و رجوع به پینو شود. || یک قسم ماهی خوراکی است که در گیلان صید میشود. (یادداشت مؤلف ).
بنولغتنامه دهخدابنو. [ب َ ] (اِ) خرمن هر چیز را گویند اعم از گندم و جو وکاه و غیر آن . (برهان ) (آنندراج ). خرمن و غله ٔ دروکرده ٔ توده نموده . (ناظم الاطباء). رجوع به بنوه شود.
پیربنولغتنامه دهخداپیربنو. [ ب َ ] (اِخ ) به ابنو در همین لغت نامه و فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 مراجعه شود.
بنولغتنامه دهخدابنو. [ب َ ] (اِ) خرمن هر چیز را گویند اعم از گندم و جو وکاه و غیر آن . (برهان ) (آنندراج ). خرمن و غله ٔ دروکرده ٔ توده نموده . (ناظم الاطباء). رجوع به بنوه شود.