ردۀ بهرهوری رویشگاهsite productivity calssواژههای مصوب فرهنگستانمرتبۀ رویشگاه جنگلی برحسب میزان بهرهوری آن
بهرهورbenefactive, beneficiary, benefactorواژههای مصوب فرهنگستاننقش معنایی موضوعی که از رویداد فعل بهرهمند میشود
بینصیبفرهنگ مترادف و متضادبیبهره، کمبهره، محروم، معرا، نارسیده ≠ بهرهمند، بهرهور حرمان، ناامیدی، نومیدی ≠ بهرهوری
استفادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. استعمال، کاربرد ۲. بهرهجویی، بهرهگیری، بهرهوری، تمتع، سود، فایدهستانی ≠ زیان، ضرر