بهناملغتنامه دهخدابهنام . [ ب ِ ] (ص مرکب ) نیک نام . خوشنام . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) نام نیک و خوب . (آنندراج ). نام نیک . شهرت خوب . (فرهنگ فارسی معین ).
بهنگامtimelyواژههای مصوب فرهنگستانویژگی اطلاعات یا موضوعی که در دورۀ زمانی مناسب منتشر یا مطرح میشود
بهنگامtimelyواژههای مصوب فرهنگستانویژگی اطلاعات یا موضوعی که در دورۀ زمانی مناسب منتشر یا مطرح میشود
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
نابهنگاملغتنامه دهخدانابهنگام . [ ب ِ هََ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نه بوقت . نه بوقت خود. نه بهنگام . نه بوقت سزاوار. بی وقت . بی موقع : نابهنگام بهارم که به دی مه شکفم که به هنگامه ٔ نیسان شدنم نگذارند. خاقانی . || نابجای . نه بجای خود.نه
بهنگامtimelyواژههای مصوب فرهنگستانویژگی اطلاعات یا موضوعی که در دورۀ زمانی مناسب منتشر یا مطرح میشود
ثبت ذخیرۀ بهنگامearly bookingواژههای مصوب فرهنگستانثبت ذخیرۀ سفر در محدودۀ زمانی معین بعد از اعلام شرایط که همراه با تخفیف یا دیگر مزایا خواهد بود