بهتعویق انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ویق انداختن، عقب انداختن، بهتأخیر انداختن، وقت مجلس را گرفتن ممانعت ایجاد کردن، راه را مسدود کردن، ایجاد مانع کردن، سد راهشدن، کارشکنی کردن، امروز و فردا کردن، عذر و بهانه کردن، عذر و بهانه آوردن، پاگیر شدن مسکوت گذاشتن، معطل کردن، تعلل کردن، طفره رفتن، دست بهدست کردن، بازی درآوردن، تن