حرامفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (فقه) امری که به جا آوردنش گناه است؛ ناروا.۲. (فقه) آنچه خوردنش در شرع اسلام منع شده است.۳. [قدیمی] احرامبسته.۴. حرمتدار.
قضا کردنلغتنامه دهخداقضا کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب )به جا آوردن عبادت را در غیر بر موقع آن . در برابر ادا کردن : گفت نماز را نیز قضا کن که چیزی نبوده که به کار آید. (گلستان ).
نماز گزاشتنلغتنامه دهخدانماز گزاشتن . [ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) به جا آوردن نماز. نماز خواندن . (فرهنگ فارسی معین ). نماز گذاشتن .