خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوالفضول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آمپول
فرهنگ فارسی عمید
۱. شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی.۲. داروی نگهداریشده در چنین شیشهای.۳. سرنگ.
-
آمفیبول
فرهنگ فارسی عمید
نوعی کانی سیاه یا سبزرنگ، دارای سیلیکاتهای کلسیم، منیزیم، آهن و منگنز.
-
ابوالهول
فرهنگ فارسی عمید
هرچیز ترسآور و هراسانگیز.
-
احول
فرهنگ فارسی عمید
= لوچ
-
اسبغول
فرهنگ فارسی عمید
= اسفرزه
-
اسپغول
فرهنگ فارسی عمید
= اسفرزه
-
اصول
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمعِ اصل] = اصل۲. (فقه) علوم شرعی که از چهار اصلِ کتاب، سنت، اجماع، و قیاس تشکیل میشود.۳. (موسیقی) هفده آواز اصلی در موسیقی قدیم ایرانی.〈 اصول دین: در اسلام، اصولی که این دین مبتنی بر آن است و عبارتند از: توحید، نبوت، و معاد. در مذهب شیعه د...
-
اطول
فرهنگ فارسی عمید
طویلتر؛ درازتر.
-
افژول
فرهنگ فارسی عمید
۱. تحریک.۲. تقاضا.۳. ابرام؛ اصرار.۴. (صفت) برانگیخته.۵. (صفت) پریشان.۶. (صفت) پراکنده.
-
افول
فرهنگ فارسی عمید
۱. غروب کردن.۲. پنهان شدن.۳. ناپدید شدن ستاره.۴. [مجاز] از دست رفتن موقعیت.
-
اکول
فرهنگ فارسی عمید
پرخور؛ بسیارخوار.
-
اندول
فرهنگ فارسی عمید
گلیمی که چهارگوشۀ آن را بالاتر از سطح زمین به چهار میخ ببندند و بهصورت تخت بر آن بنشینند.
-
انگول
فرهنگ فارسی عمید
= انگل۱
-
اول
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی هر که یا هر چیز که در مقام نخست و پیش از چیزهای دیگر باشد؛ یکم.
-
اوول
فرهنگ فارسی عمید
= تخمک