بوداهلغتنامه دهخدابوداه . (اِ) نام رز وحشی . رجوع به کرم البری و انگور جنگلی شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
مسکندیکشنری عربی به فارسیمنزل , مسکن , رحل اقامت افکندن , اشاره کردن , پيشگويي کردن , بودگاه , بودباش , اقامتگاه , محل اقامت , مقر , خانه , مسکن دادن , خوابگاه , شبانه روزي (مثل سربازخانه , مدرسه وغيره) , داروي مسکن , داروي تسکين دهنده