بوزانیلغتنامه دهخدابوزانی . (ص نسبی ) منسوب به بوزانه است که قریه ای است از قرای اسفراین . (لباب الانساب ) (الانساب سمعانی ).
بازیانیلغتنامه دهخدابازیانی . (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه در 13 هزارگزی جنوب کوزران و 3 هزارگزی کاکیها و در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر و 80 تن سکنه دارد. آب آن از چاه
بیوزنیweightlessness, zero gravityواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن جسم در چارچوب مرجع خود، براثر گرانی یا نیروهای دیگر، هیچگونه شتاب قابلاندازهگیری نداشته باشد
بوجانلغتنامه دهخدابوجان . (اِخ ) دهی از دهستان لواسان کوچک که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع است و 197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
بوزانةلغتنامه دهخدابوزانة. [ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای اسفراین . (مرآت البلدان ج 1 ص 297) (مراصد الاطلاع ).
وزانیلغتنامه دهخداوزانی . [ وَزْ زا ] (حامص ) وزن کردن . بارها را به ترازو یا قپان یا آلت وزن سنجیدن و وزن آنها را تعیین کردن : ز روی حرص و طراری نیارد وزن در پیشت همه علم خدا آنگه که بنشینی بوزانی .سنایی .