بولچلغتنامه دهخدابولچ . [ ل َ] (اِ) زمین هائی که پیوسته مزروع باشند. (آنندراج ).زمینی که همیشه در آن زراعت کنند. (ناظم الاطباء).
زنجیرگاهبالاbold hawseواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت شناوری که زنجیرگاه آن در ارتفاع بالاتری از آب دریا قرار میگیرد
بیولیلغتنامه دهخدابیولی . (اِ) نام درختی است که در جنگلهای مازندران موجود میباشد. برای کاغذسازی مفید است . (یادداشت مؤلف ).
بولیلغتنامه دهخدابولی . [ ب َ ] (اِ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند، باولی شهرت دارد. (غیاث ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
بولیلغتنامه دهخدابولی . [ ب َ / بُو ] (ص نسبی ) آنچه که مربوط به پیشاب است . آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. (فرهنگ فارسی معین ).