بیومیلغتنامه دهخدابیومی . [ ب َی ْ یو ] (اِخ ) علی بن حجازی بن محمد خلوتی نقشبندی . مؤسس طریقت بیومیه . رجوع به علی بیومی و بیومیة شود.
بیومیلغتنامه دهخدابیومی . [ ب َی ْ یو ] (اِخ ) محمد بیومی نیلوی مقری . او راست : برهان التصدیق فی الرد علی مدعی التلفیق (در قراآت ). (از معجم المطبوعات العربیة).
بیومیلغتنامه دهخدابیومی . [ ب َی ْ یو ] (اِخ ) محمدبن محمد بیومی معروف به ابوعیاشه دمنهوری شافعی . او راست : خلاصه ٔ المختصرات در فرائض ، والمناسخات (در مذاهب اربعه ). (از معجم المطبوعات العربیة).
بیومیلغتنامه دهخدابیومی .[ ب َی ْ یو ] (اِخ ) محمد افندی بیومی . (1268 هَ . ق .) ریاضیدان مصری ، وی در نخستین هیأت علمی بسال 1241هَ . ق . از طرف حکومت مصر به فرانسه رفت و پس از نه سال توقف در فرانسه بسال <span class="hl" dir=
بومیلغتنامه دهخدابومی . (ص نسبی ) منسوب به شهر و بلاد. (ناظم الاطباء).منسوب به بوم . اهل محل . اهل ناحیه . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب به بوم که بمعنی سرزمین و مملکت و کشور است . ساکن اصلی زمینی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اما عیب این قلعه آن است که بمردم بسیار نگاه توان د
بومیلغتنامه دهخدابومی . (ص نسبی ) منسوب به شهر و بلاد. (ناظم الاطباء).منسوب به بوم . اهل محل . اهل ناحیه . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب به بوم که بمعنی سرزمین و مملکت و کشور است . ساکن اصلی زمینی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اما عیب این قلعه آن است که بمردم بسیار نگاه توان د
بومیendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بیماریهایی که عموماًً یا بهطور مداوم در میان مردمان یک ناحیۀ خاص دیده شود
بومیدیکشنری فارسی به انگلیسیaboriginal, aborigine, domestic, indigenous, native, native-born, vernacular
بومیلغتنامه دهخدابومی . (ص نسبی ) منسوب به شهر و بلاد. (ناظم الاطباء).منسوب به بوم . اهل محل . اهل ناحیه . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب به بوم که بمعنی سرزمین و مملکت و کشور است . ساکن اصلی زمینی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اما عیب این قلعه آن است که بمردم بسیار نگاه توان د
دانش بومیtraditional knowledge,TK, indigenous knowledgeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از دانشها و فنون و تجاربی که اجتماعات مردم در پیشینة طولانی تعامل با محیطزیست خود دارند و حفظ میکنند و گسترش میدهند
بومیendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بیماریهایی که عموماًً یا بهطور مداوم در میان مردمان یک ناحیۀ خاص دیده شود
تحقیق و توسعة بومیindigenous research and developmentواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهتلاشهای ناظر بر تحقیق و توسعه برای تقویت بنیة داخلی در علم و فنّاوری متـ . ت و ت بومی indigenous R&D