بوهین کژلغتنامه دهخدابوهین کژ. [ ] (اِخ ) در اسم کرج اختصار کردند زیرا که در اصل بوهین کره بوده است . و همچنین در ایام فرس آنرا بوهین کره خوانده اند. یعنی خرمنگاه کرج . (تاریخ قم ص 23).
بهونلغتنامه دهخدابهون . [ ب ُ ] (اِ) بهور و چشم و نگاه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به بهور شود.
بحونلغتنامه دهخدابحون . [ ب َ وَ ] (ع ص ، اِ) ریگ توبرتو نشسته . || آنکه گام نزدیک نهد در شتافتن . || نوعی از خرما. || (اِخ ) نام شخصی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سبوهینلغتنامه دهخداسبوهین . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 3000 گزی باختر معلم کلایه . هوای آن سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، لوبیا،