بؤسیلغتنامه دهخدابؤسی . [ ب ُءْ سا ] (ع اِ) (از «ب ٔس ») سختی . خلاف نعمی . مقابل فراخی و تن آسائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به بؤس شود.
آمار بوزـ اینشتینBose-Einstein statisticsواژههای مصوب فرهنگستانقانون حاکم بر سامانهای از ذرات که تابع موج آنها، درپی جابهجایی دو ذرۀ یکسان، بدون تغییر میماند
توزیع بوزـ اینشتینBose-Einstein distributionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که حاکی از تعداد ذرات در هریک از حالتهای انرژی مجاز در مجموعهای از بوزونهاست
چگالش بوزـ اینشتینBose-Einstein condensationواژههای مصوب فرهنگستانتراکم جمعیت حالت پایه برای سامانهای از بوزونهای تمایزناپذیر در دمایی پایینتر از دمای بحرانی
چگالۀ بوزـ اینشتینBose-Einstein condensateواژههای مصوب فرهنگستانآنچه از فرایند چگالش بوزـ اینشتین حاصل میشود
بازbase 1واژههای مصوب فرهنگستانهر مادۀ شیمیایی اعم از یونی یا مولکولی که بتواند از جسم دیگری پروتون بپذیرد
بوسینلغتنامه دهخدابوسین . (اِ) ملامت و تهمت . (آنندراج ). تهمت و سرزنش و ملامت . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
کمفرهنگ فارسی عمیدکه مرا: ◻︎ چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی / کم غایت توقع بوسیست یا کناری (حافظ: ۸۸۶).
تقاضا آمدنلغتنامه دهخداتقاضا آمدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تقاضا برآمدن . میل کردن . خواهان شدن : چو کار از پای بوسی برتر آمدتقاضای دهان بوسی برآمد. نظامی .تقاضای آن شوی چون آیدش که از سنگ وآهن برون آیدش . نظ
مِلَج مِلُوچگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی بوس و ماچه ، دیده بوسی ، روبوسی کردن ،در حال مزه مزه خوردن چیزی در دهان با نگه داشتن و مزه مزه کردن آن