بَندگویش گنابادی در گویش گنابادی به معنای گیر کردن ، آویزان ماندن ، وابستگی به چیزی یا کسی ، بستن و پر شدن مجرا میباشد.
باند بسامدfrequency band 1واژههای مصوب فرهنگستانگسترۀ پیوستهای از بسامد که در حدِّفاصل یک کران پایین و یک کران بالا قرار میگیرد
باند بسامد رادیوییradio frequency bandواژههای مصوب فرهنگستانطیف بسامد رادیویی که به یک رشته محدودههای بسامدیِ کوچک تقسیم میشود متـ . طیف بسامد 2 radio spectrum
باندbandage 1, band 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی نوار پارچهای برای بستن عضو صدمهدیدۀ بدن متـ . نوار 2
بَندارهsphincterواژههای مصوب فرهنگستانماهیچۀ حلقویشکل گرداگرد یک دهانه که با انقباض خود سبب بسته یا تنگ شدن آن میشود
بَندارهsphincterواژههای مصوب فرهنگستانماهیچۀ حلقویشکل گرداگرد یک دهانه که با انقباض خود سبب بسته یا تنگ شدن آن میشود
نَعلبَندگویش خلخالاَسکِستانی: nâl ažan دِروی: nâl bend شالی: nâl band کَجَلی: nâl band کَرنَقی: nâl aband کَرینی: nâl band کُلوری: nâl bend گیلَوانی: nâl abend لِردی: nâl band