بينمادیکشنری عربی به فارسیدر صورتيکه , هنگاميکه , حال انکه , ماداميکه , در حين , تاموقعي که , سپري کردن , گذراندن , در خلا ل مدتي که , در حاليکه , درمدتي که , ضمن اينکه
اسلوفهلغتنامه دهخدااسلوفه . [ اُ ف َ ] (ع اِ) قرابت شویان دو خواهر با هم . یقال : بینهما اسلوفة؛ ای صهر. (منتهی الارب ).
لَاعِبِينَفرهنگ واژگان قرآنبازيگران (عبارت "وَمَا خَلَقْنَا ﭐلسَّمَاءَ وَﭐلْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ "يعني "آسمانها و زمين و هر چه را که ميان آن دو است به بازي نيافريدهايم. ")
تباهشلغتنامه دهخداتباهش . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) فروآوردن : تباهشا بینهما الشی ٔ؛ فرودآورد هر یکی پیش دیگری چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
هزالةلغتنامه دهخداهزالة. [ هَُ ل َ ] (ع اِمص ) خوش منشی . (منتهی الارب ). فکاهة: وقعت ْ بینهما هزالة؛ ای فکاهة. (اقرب الموارد). || زیرکی . (منتهی الارب ).
متانةلغتنامه دهخدامتانة. [ م ُ تان ْ ن َ ] (ع مص ) (از «ت ن ن ») قیاس کردن . (از اقرب الموارد). تان بینهما، قیاس و اندازه کرد میان هر دو. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).