بُریدهدانclipboardواژههای مصوب فرهنگستانپرونده یا بخشی از حافظه که دادهها، پیش از آنکه در محلی دیگر رونوشت شوند، موقتاً در آنجا ذخیره میشوند
بردیدنفرهنگ فارسی عمید۱. از راه به طرفی شدن؛ دور گردیدن از سر راه؛ برگردیدن: ◻︎ همت بلنددار که با همت خسیس / چاووش پادشاه براند تو را که «برد!» (مولوی۲: ۲۲۷)۲. = بردابرد
بردیدنلغتنامه دهخدابردیدن . [ ب َ دی دَ ] (مص ) از کلمه ٔ «برد» که بمعنی «دور شو» است ساخته شده و بهمان معنی است . از راه بطرفی شدن . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ). رجوع به برد شود.