بیقانونیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آنارشی، هرجومرج، بلبشو، شلوغی ۲. بیرسمی ۳. بیسالاری ۴. بینظمی، بیضابطگی
ترکيزدیکشنری عربی به فارسینقطه تقاطع , کانون , کانون عدسي , فاصله کانوني , قطب , مرکز , مترکز کردن , بکانون اوردن , ميزان کردن
focusدیکشنری انگلیسی به فارسیتمرکز، کانون، مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، نقطه تقاطع، متمرکز کردن، متمرکز کردن توجه، بکانون اوردن، میزان کردن
focusesدیکشنری انگلیسی به فارسیتمرکز، کانون، مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، نقطه تقاطع، متمرکز کردن، متمرکز کردن توجه، بکانون اوردن، میزان کردن