پسکرانه 1backshoreواژههای مصوب فرهنگستانبخش بالایی یا درونی ساحل که معمولاً خشک است و بین فراکِشَند و فروکِشَند قرار دارد
هاجردیکشنری عربی به فارسیمهاجرت کردن , بکشور ديگر رفتن , مهاجرت کردن (بکشور ديگر) , ميهن گزيدن , توطن اختيار کردن , اوردن , نشاندن , کوچ کردن , کوچيدن