بازار بزرگmall, shopping mallواژههای مصوب فرهنگستانفضایی سرپوشیده یا سرباز که خودرو اجازة رفتوآمد در آن ندارد و دربردارندة شمار بسیاری مغازه و فروشگاه و غذاخوری است
بازار بزرگmall, shopping mall, shopping centre 1, plaza, centreواژههای مصوب فرهنگستانبنایی بزرگ متشکل از چندده باب مغازه و بنگاه و غذاخوری و فضای مناسب برای توقف خودرو و احیاناً فضاهای ورزشی یا تفریحی یا خدماتی
بازارفرهنگ فارسی عمید۱. جای دادوستد و خریدوفروش کالا؛ محل اجتماع و دادوستد فروشندگان و خریداران.۲. کوچۀ سرپوشیده که دارای چندین مغازه یا فروشگاه باشد.⟨ بازار مشترک: (اقتصاد) جامعۀ اقتصادی بهوجودآمده بهوسیلۀ چند کشور بهمنظور تقلیل تعرفۀ گمرکی، اتخاذ سیاست مشترک در امور حملونقل، و تقویت مؤسسات اقتصادی
جانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. صمیمی، عزیز، گرامی، یکرنگ ۲. آدمکش، تبهکار، جنایتکار، قاتل ≠ دورنگ، دورو، ۳. سلیم، بیآزار
رادمردفرهنگ فارسی عمیدجوانمرد: ◻︎ ولیکن رادمردان جهاندار / چو گل باشند کوتهزندگانی (دقیقی: ۱۰۶)، ◻︎ ز بهر درم تا نباشی بهدرد / بیآزار بهتر دل رادمرد (فردوسی: ۳/۳۹۷).
سلیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرام، رام، مطیع ≠ نافرمان ۲. حلیم، روشنضمیر، صلحجو ۳. بیعیب، تندرست، سالم ≠ سقیم، معیوب ۴. خوشباور ۵. موافق، ملایم، سلیمالنفس ۶. مارگزیده، ۷. محتضر، مشرفبه موت ۸. بیآزار
کاس پشتگویش بختیاریلاکپشت، سنگپشت (به باور مردم لرستان، لاکپشت، زنى بوده که هنگام پختن نان فرزند کوچکش ادرار کرده، چون دسترسى به چیزى نداشته او را با خمیر نان تمیز کرده و در دم به لاکپشت تبدیل شده است و سفره نان او به لاک و چانههاى خمیر هم به لکههاى روى لاک تبدیل شده است. به همین سبب است کهکودکان این حیوان بىآزار را گ