بیئةلغتنامه دهخدابیئة. [ ءَ ] (ع اِ) (از ب وء) جای دهی و فرودآوری . (منتهی الارب ). جای فرودآوری . (ناظم الاطباء). النزول . (اقرب الموارد). || جای باش و منزل . (منتهی الارب ). جای باش . (ناظم الاطباء). منزل . (اقرب الموارد). || حال ، یقال : فلان ببیئة سوء و انه لحسن البیئة. (منتهی الارب ) (نا
سوگیری به کالای داخلیhome consumption bias, home biasواژههای مصوب فرهنگستانگرایش مصرفکنندگان به مصرف بیشتر کالاهای داخلی در قیاس با میانگین جهانی و مصرف نسبتاً کمتر محصولات خارجی
انتگرالگیری جزءبهجزءintegration by partsواژههای مصوب فرهنگستانروشی در انتگرالگیری که در آن از فرمول مشتق حاصلضرب دو تابع استفاده میشود
شرکتبهکارمندbusiness-to-employee, B2Eواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تجارت الکترونیکی که در آن کارمندان درخواست لوازم و ملزومات کاری خود را بهصورت الکترونیکی به شرکتهای فروشنده ارسال میکنند
لغو به خواست مسافرcancellation by the travellerواژههای مصوب فرهنگستانفسخ قرارداد سفر یا خدمات گردشگری به خواست مسافر قبل از استفاده از آن
بيئةدیکشنری عربی به فارسیمحدود , محاصره شده , محيط , اطراف , احاطه , دور و بر , پرگير , محل سکونت , مسکن طبيعي , بوم , جاي اصلي , اجتماع , قلمرو , دور وبر
خبیئةلغتنامه دهخداخبیئة. [ خ َ ءَ ] (ع ص ) پنهان کرده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). ج ، خبایا. || پنهانی . (از منتهی الارب ). راز نهانی . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خبایا.
ربیئةلغتنامه دهخداربیئة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) طلایه . (فرهنگ فارسی معین ). طلایه . ج ، رَبایا. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَبایا شود. || دیده بان . دیده بان لشکر. (دهار).
مبیئةلغتنامه دهخدامبیئة. [ م ُ ءَ ] (ع ص ) (از «ب وء») شدید. (محیط المحیط). حاجت مبیئة، حاجت سخت . (منتهی الارب ). سخت وشدید. || مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء).
وبیئةلغتنامه دهخداوبیئة. [ وَ ءَ ] (ع ص ) زمین مرگامرگی ناک که در آن وبا و طاعون باشد. (ناظم الاطباء).