بیاساسفرهنگ مترادف و متضادبیاصل، بیبنیاد، بیپایه، بیربط، بیسروته، پوچ، سست، سستبنیان، مهمل، نامعتبر، واهی ≠ معتبر، اساسمند، محکم
باسازلغتنامه دهخداباساز. (ص مرکب )دارنده ٔ ساز و برگ . آماده . مهیا. مرتب : ازاو کار مقدس چو باساز گشت سوی ملک مغرب عنان تاز گشت .نظامی .