بیداردیدهلغتنامه دهخدابیداردیده . [ دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) دیده بیدار. ناظر. که بخواب نیست . || هشیار.- دولت بیداردیده ؛ بخت بیدار : ز فیض دولت بیداردیده میخواهم که صبح را دهم از گریه توشه ٔ شبگیر.<p