بیراقلغتنامه دهخدابیراق . [ ب َ ] (ترکی ، اِ) بیرق . علم و لواء. || نشان . || سپاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به بیرق شود.
ترمز برقیبادیelectro-pneumatic brake, EP brakeواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ ترمزی که با شیر برقی (electrical brake solenoid valve) مهار میشود
ترمز برقیروغنیelectro-hydraulic brake, EH brakeواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ ترمز هیدرولیکی (hydraulic) که با فشار روغن کار میکند و با فرمان الکتریکی هدایت میشود
ترمز برقیمکانیکیelectro-mechanical brake, EM brakeواژههای مصوب فرهنگستانترمزی که نیروی آن را نیروی محرکۀ موتور الکتریکی یا نیروی مغناطیسی تأمین میکند
ترمز برقیبادی غیرمستقیمindirect electro-pneumatic brakeواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ ترمزی که در آن فشار هوا در لولۀ ترمز تحت تأثیر شیر برقی (electrical brake solenoid valve) قرار میگیرد
ترمز برقیبادی مستقیمdirect electro-pneumatic brakeواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ ترمزی که در آن سیلندرهای ترمز با شیر برقی (electrical brake solenoid valve) پر یا تخلیه میشود
بیراقدارلغتنامه دهخدابیراقدار.[ ب َ ] (نف مرکب ) بیرقدار. علمدار. (ناظم الاطباء). و رجوع به بیرقدار شود.
بیراقدارلغتنامه دهخدابیراقدار.[ ب َ ] (نف مرکب ) بیرقدار. علمدار. (ناظم الاطباء). و رجوع به بیرقدار شود.