بیشوفلغتنامه دهخدابیشوف . [ شُف ْ ] (اِخ ) تئودور لودویگ ویلهلم (1807 - 1882 م .). عالم آلمانی فیزیولوژی . صاحب نظر در باب خون و رویان شناسی . (دائرةالمعارف فارسی ).
بساولغتنامه دهخدابساو. [ ب َ ] (فعل امر)از مصدر بساویدن . (لغت فرس اسدی ص 416) : بجانم که آزش همان نیز هست ز هر سو بیارای و ببساو دست . اوبهی .رجوع به بساویدن ، پساویدن و بساییدن شود.
بسولغتنامه دهخدابسو. [ ] (اِ) از رموز جداولی است که هندیان در حل زیجها بکار می برند. رجوع به ماللهند ص 86 س 13 شود.
بسولغتنامه دهخدابسو. [ ] (اِخ ) برسو. چمن زاری به حومه ٔ اشرف . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد، رابینو،چ 1336 هَ . ش . بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 93 شود.
بشولغتنامه دهخدابشو. [ ] (اِخ ) (چشمه ) از ناحیه ٔ تل خسروی کوه کیلویه نیم فرسنگ میانه ٔ جنوب و مشرق قریه ٔ کره است . الوار میگویند کیخسرو در این چشمه تن شویی کرده چنانچه در ناحیه ٔ تل خسروی گفته شد. (فارسنامه ٔ ناصری ).