بیشرأیریزیballot-box stuffing, ballot stuffingواژههای مصوب فرهنگستانتقلب در رأیگیری از راه پرکردن صندوق با آرای غیرواقعی متـ . پرکردن صندوق
ballotدیکشنری انگلیسی به فارسیرای گیری، ورقه رای، رای مخفی، مهره رای و قرعهکشی، مجموع اراء نوشته، با ورقه رای دادن، قرعه کشیدن
رأیگیری محدودlimited voting, limited voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأیگیری که در آن هر رأیدهنده باید به تعدادی کمتر از کسانی که باید انتخاب شوند رأی دهد