بیشپزی کورهایoverbakingواژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن ماده در معرض دمایی بیشتر از دمایی که سازنده توصیه کرده است یا در مدتی طولانیتر از زمان توصیهشده
بسیجیلغتنامه دهخدابسیجی .[ ب َ ] (ص نسبی ) مُشَمَّر. آماده . مجهز : بجان تشریف مدح من بسیجدمرا چون دید در مدحت بسیجی . سوزنی .|| قابل تجهیزات . (واژه های فرهنگستان ایران ).
باسزالغتنامه دهخداباسزا. [ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) درخور. متناسب . لایق . سزاوار : معشوق جهانی و ندانی یک عاشق باسزای درخور.ناصرخسرو.
بسزالغتنامه دهخدابسزا. [ ب ِ س ِ / س َ ] (ق مرکب ) به سزاوار. کماینبغی . بواجبی . چنانکه باید. چنانکه شاید. کمایلیق . لایق . شایسته . سزاوار : و فرمود تا استقبال او بسیجیدند سخت بسزا. (تاریخ بیهقی ). صواب چنان نمود ما را که فرزند امیرس