لغتنامه دهخدا
تشوف . [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) خویشتن را آراستن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را آراستن دختر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزین . (اقرب الموارد). || برآمدن بر چیزی تا بنگرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). انتظار خبری