بیقةلغتنامه دهخدابیقة. [ ق َ ] (ع اِ) دانه ای است سبز کلانتر از کرسنه نان و طبیخ آن را میخورند و آن را مقشر کرده به گاوان دهند و گاوان را چاق و فربه کند. (منتهی الارب ).
بیقیةلغتنامه دهخدابیقیة. [ ب َ قی ی َ ] (ع اِ) نباتی است درازتر از عدس و در کشتها روید و در قوت مانند عدس است نافع مفاصل و قبل و فتق . (منتهی الارب ). رجوع به ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی و مفردات قانون ابوعلی چ تهران ص 170 شود.
بیکهلغتنامه دهخدابیکه . [ ب َ ک َ / ک ِ ] (اِ) (مؤنث بیک ) بانو. بی بی . خاتون . خانم . بیگم . سیدة. ستی .حُرّة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیک و بیکم شود.
scufflesدیکشنری انگلیسی به فارسیکشمکش ها و نزاع، کشمکش، مشاجره، غوغا، نزاع، جنجال، ستیز، دست بیقه شدن با، کشمکش کردن
حبیقةلغتنامه دهخداحبیقة. [ ح َ ق َ ] (اِخ ) (یوسف ...) کشیش راهب مارونی لبنانی . او راست : الدوائر السریانیة در 2 جزء به چاپخانه ٔ اللبنانیة به سال 1902م . چاپ شده است . (معجم المطبوعات ).
حبیقةلغتنامه دهخداحبیقة. [ ح َ ق َ ] (اِخ ) بطرس یکی از ارامنه ٔ لبنان است . او راست : نبذة فی فن التکوین المعروف به تصویر الیدجوینه . لبنان 1901 م . ص 54.
حبیقةلغتنامه دهخداحبیقة. [ ح َ ق َ ] (اِخ )نجیب . از مارونیان لبنان است . ولادت (1869م .) وفات (1906م .) در شویر به لبنان متولد گردید و در دانشکده ٔآباء یسوعی در بیروت تحصیل کرد و سرآمد اقران شد و سپس به تدریس علم بیان عرب و ف
حبیقةلغتنامه دهخداحبیقة. [ ح ُ ب َ ق َ ] (ع اِ) حشیشةالرمل . حشیشةالزجاج . الکسینی . حبقاله . رجوع به حبقالة شود.
زبیقةلغتنامه دهخدازبیقة. [ زَ ق َ ] (ع ص ) ریش برکنده شده و بهمین معنی است مزبوقة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زبیقه و مزبوقه ، ریش برکنده شده . (از متن اللغة).