بکاسلغتنامه دهخدابکاس . [ ب َک ْ کا ] (اِخ ) قلعه ای است استوار نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به ابن بطوطه ص 65 شود.
بیشمارفرهنگ مترادف و متضادبسیار، بیاندازه، بیحد، بیحساب، بیقیاس، بیمر، بینهایت، جزیل، زیاد، سرسامآور، فراوان، نامحدود، نامعدود ≠ معدود
بیحدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسیار، بیحساب، بیشمار، بیقیاس، بیمر، بینهایت، جزیل، فراوان، وافر، بیاندازه ≠ کم، قلیل، معدود ۲. بیانتها، بیکران، نامتناهی، نامحدود ≠ محدود
محافظتلغتنامه دهخدامحافظت . [ م ُ ف َ ظَ ] (ع مص ) مراقبت . نگاهبانی کردن . (آنندراج ). محافظة. نگاهبان چیزی بودن .حفظ کردن . || نگاهداشت . نگهداشت . نگاهداری چیزی را. نگاه داشتن . مواظبت . مداومت . مراعات . ذب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محافظة شود.- محافظت کردن
غرسلغتنامه دهخداغرس . [ غ َ ] (ع مص ) درخت نشانیدن بر زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . مغروس نعت است از آن . (آنندراج ). درخت نشاندن و چیزی کاشتن .(برهان قاطع). درخت نشاندن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). نشاندن . نشانیدن . درنشاندن . غرز. || قلمه کردن . قلمه زدن . خو