بیوقوففرهنگ مترادف و متضاد۱. بیخبر، غافل، ناآگاه ≠ آگاه، عاقل، مطلع، خبیر، واقف ۲. دیریاب، کندذهن، کندهوش، کودن ≠ هوشمند، زیرک، تیز
باقولغتنامه دهخداباقو. (اِخ ) مریخ را گویند. (آنندراج ). ستاره ٔ مریخ . (ناظم الاطباء). نام یکی از منازل مریخ است . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 188) : گر شرح دهد تیر فلک منصب کلکش بی آب شود خنجر بهرام ب
باقولغتنامه دهخداباقو. (اِخ ) نام محلی است . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 188). تلفظ دیگری از باکو، از شهرهای معروف قفقاز. رجوع به باکو و نیز به لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص <span class="hl" dir
باقولغتنامه دهخداباقو. (اِخ ) نام مردی است که قوی بوده . (آنندراج ). اسم شخصی . (ناظم الاطباء). نام یک پهلوان است . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 188).