بیکارَه نِشینگویش بختیاریبیکاره نشین (کسى که نه کشاورز باشد ونه مالک و اوائل هر سال منتظر است تاشغلى مانند چوپانى، گاوچرانى یا کار درمزارع به او پیشنهاد شود).
بیکاریةلغتنامه دهخدابیکاریة. [ ب َ ری ی َ ] (ع اِ) بَیْکار بمعنی پرگار است و دزی در ذیل قوامیس العرب احتمال میدهد که بمعنای صفحه ای باشد که بر روی آن بوسیله ٔ پرگار اندازه ای را ترسیم کنند. (از دزی ج 1 ص 136).
بقاریةلغتنامه دهخدابقاریة. [ ب َق ْ قا ری ی َ ] (ع ص ) چوب استوار و محکم . (ناظم الاطباء). || چوب دستی سخت : عصا بقاریة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصای سخت . (آنندراج ذیل بقاری ) .
بکارةلغتنامه دهخدابکارة. [ ب َ رَ ] (ع اِمص ) دوشیزگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث ). عُذْرَت . (منتهی الارب ). و رجوع به بکارت شود. || دوشیزه بودن . (ناظم الاطباء). دختر بودن .