بیاحساسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی س، بیرحم، بیعاطفه، بیرگ، سرد، خونسرد سخت، پوستکلفت، سیبزمینی
بی احساسدیکشنری فارسی به انگلیسیapathetic, clinical, coldhearted, expressionless, impassive, matter-of-fact, matter-of-factness, stony
نشانگان بیاحساسیapathy syndromeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دوریگزینی هیجانی نظیر بیتفاوتی در بسیاری از زندانیان جنگی یا سایر قربانیان فجایع که بهمنزلۀ عملی برای حفظ ثبات در فرد به کار گرفته میشود