بیحسی1anesthesia1, numbnessواژههای مصوب فرهنگستانفقدان یا کاهش حس که معمولاً براثر آسیب دیدن یک عصب یا گیرندة عصبی ایجاد میشود
سامانة گاز بیاثرinert gas systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای در نفتبَرها که از برج خنککننده و دستگاه تولید گاز بیاثر و چندین صافی تشکیل شده است و از آن برای جانشین کردن اکسیژن با گاز بیاثر در مخازن شناور استفاده میکنند
خلیج یخice bay, ice bightواژههای مصوب فرهنگستانتورفتگی خلیجگونه در لبۀ تختهیخ (ice floe) یا رَفیخ بزرگ
کمکترمز اضطراریemergency brake assist, EBA, brake assist, BA, BASواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای الکترونیکی که در شرایط اضطراری با وارد کردن نیروی کامل به سامانة ترمز برای توقف خودرو به راننده کمک میکند