بیظرافتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بیحیا، پررو، بدخو، بداخلاق، بدخلق، ترشرو، فحاش یلخی، غیراجتماعی افسرده
بی ظرفیتلغتنامه دهخدابی ظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ص مرکب ) بدون گنجایش . بی استعداد. بی قوت . || آنکه تحمل شداید یا خوشبختی را ندارد. رجوع به ظرفیت شود.