تأخیریواژهنامه آزاددیرکار؛ در زبان دانشی کاربرد دارد، برای نمونه می گویند «رلۀ تأخیری» که می شود:رلۀ دیرکار.
بمب تأخیریdelayed action bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی مجهز به ماسورۀ تنظیمشده که خرج را در زمانی معین و بعد از تماس با هدف منفجر میکند
چرای تأخیریdeferred grazingواژههای مصوب فرهنگستانجلوگیری موقت از ورود دام به مرتع با هدف فراهم کردن شرایط رشد گیاهان علوفهای تا مرحلهای مشخص
دندانرویی تأخیریretarded dentition, delayed dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش اولین دندانهای شیری بعد از سیزدهماهگی یا رویش اولین دندانهای دائمی بعد از هفتسالگی متـ . رویش تأخیری delayed eruption
بچهآوری تأخیریdelayed childbearingواژههای مصوب فرهنگستانبه دنیا آوردن نخستین کودک پس از 35 یا 40 سالگی مادر
بمب تأخیریdelayed action bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی مجهز به ماسورۀ تنظیمشده که خرج را در زمانی معین و بعد از تماس با هدف منفجر میکند
دندانرویی تأخیریretarded dentition, delayed dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش اولین دندانهای شیری بعد از سیزدهماهگی یا رویش اولین دندانهای دائمی بعد از هفتسالگی متـ . رویش تأخیری delayed eruption
بچهآوری تأخیریdelayed childbearingواژههای مصوب فرهنگستانبه دنیا آوردن نخستین کودک پس از 35 یا 40 سالگی مادر
بمب تأخیریdelayed action bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی مجهز به ماسورۀ تنظیمشده که خرج را در زمانی معین و بعد از تماس با هدف منفجر میکند