تأنیثفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - علامت مؤنث به کلمه عربی ملحق کردن . 2 - مؤنث خواندن . 3 - مادگی .
بوی نریboar taint, boar odourواژههای مصوب فرهنگستانطعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد هورمونهای جنسی نر برخی از دامها
تانپتلغتنامه دهخداتانپت . [ پ ِ ] (اِخ ) دماغه ٔ امید در جنوب افریقا است . این دماغه را بطور عامیانه دماغه ٔ طوفانها نامند . رجوع به دماغه ٔ امید نیک ، بُن اِسپِرانس شود.
تانتلغتنامه دهخداتانت . [ ن ِ ] (اِخ ) جزیره ای به انگلستان در انتهای شمال شرقی «کنت » . مساحت سطح آن 106 کیلومترمربع است و120000 تن سکنه دارد. سرزمینی است حاصلخیز و کشاورزی آن بسیار خوب است و ساحل آن مورد توجه مردم است .
تأنیث لفظیلغتنامه دهخداتأنیث لفظی . [ ت َءْ ث ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که لفظاً علامت تأنیث داشته باشد همچون فاطمة که معناً نیز مؤنث است و همچون صحراء که فقط در لفظ مؤنث میباشد. رجوع به تأنیث و دیگر ترکیب های آن شود.
تأنیث حقیقیلغتنامه دهخداتأنیث حقیقی . [ ت َءْ ث ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که حقیقةً مؤنث باشد در مقابل تأنیث مجازی . و آن بر دو قسم است لفظی و معنوی . حقیقی لفظی همچون فاطمة و حقیقی معنوی همچون زینب . رجوع به تأنیث و دیگر ترکیب های آن شود.