آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای ایران است . وی در دوران سلطنت عالم گیر شاه بهندوستان رفت و به وی انتساب یافت . از اوست : در حیرتم کنون که جهان پر ز کشتنی است بیکار در نیام چرا ذوالفقار ماند؟
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای عثمانی و پدر تاج بک زاده جعفر و سعدی از شعرای ترکیه میباشد. وی در زمان ولایت عهد سلطان بایزید سمت دفترداری او را داشته است . از اوست : گوزیاشلو کوکل زلف پریشانلر ایچنده قالدم قرکوکیجه ده
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای ایران است . وی در دوران سلطنت عالم گیر شاه بهندوستان رفت و به وی انتساب یافت . از اوست : در حیرتم کنون که جهان پر ز کشتنی است بیکار در نیام چرا ذوالفقار ماند؟
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای عثمانی و پدر تاج بک زاده جعفر و سعدی از شعرای ترکیه میباشد. وی در زمان ولایت عهد سلطان بایزید سمت دفترداری او را داشته است . از اوست : گوزیاشلو کوکل زلف پریشانلر ایچنده قالدم قرکوکیجه ده
تاجیکلغتنامه دهخداتاجیک . (ص ، اِ) غیر عرب و ترک را تاجیک نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). تازیک وتاژیک ، بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد. (برهان ). || عرب زاده ای که در عجم کلان شود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). فرزند عرب در عجم زاییده و برآمده را نیز گویند. (برهان ). تازیک و تاژیک ، هم
تاجیکابادلغتنامه دهخداتاجیکاباد. (اِخ ) موضعی بود در طسوج فیستین از رستاق ساوه . (تاریخ قم ص 114). || مزرعه ٔ تاجیکاباد دروازه ٔ قم . (تاریخ قم ص 140). و رجوع به همان کتاب ص 118 شود.
تاجوارهcrown 3, artificial crown , cap 1واژههای مصوب فرهنگستانتاجی مصنوعی که بهصورت کلی یا جزئی جانشین تاج طبیعی دندان میشود متـ . روکش
تاجيلدیکشنری عربی به فارسیتعطيل موقتي , برخاست , تعويض , احاله بوقت ديگر , مهلت قانوني , استمهال , مهلت , فرجه , امان , استراحت , تمديد مدت , رخصت , فرجه دادن
تاجيردیکشنری عربی به فارسیکرايه , اجاره , مزد , اجرت , کرايه کردن , اجيرکردن , کرايه دادن , اجاره نامه , وجه اجاره , اجاره اي