تاسایانیدنلغتنامه دهخداتاسایانیدن . [ دَ ] (مص ) تاسانیدن و خفه کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تاسانیدن شود.
تاسانیدنلغتنامه دهخداتاسانیدن . [ دَ ] (مص ) خبه ساختن . (آنندراج ). خفه کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فشردن گلو : گه بگوید دشمنی از دشمنی آتشی در ما زند فردا دنی گه بتاسانید او را ظالمی بر بهانه ٔ مسجد او بد سالمی تا بهانه ٔ قتل بر مسجد نهدچونک