توسنگلغتنامه دهخداتوسنگ . [ س َ ] (اِ) قناعت است ، که راضی بودن باشد بر آنچه میسرگردد و ترک حرص نمودن . (برهان ) (آنندراج ). قناعت و عدم حرص و رضای به چیزی کم و اندک . (ناظم الاطباء).
توسنیلغتنامه دهخداتوسنی . [ ت َ / تُو س َ ] (حامص ) معاندت و سرکشی و گردنکشی . (ناظم الاطباء). سرکشی . عصیان .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). تندی . ناآرامی : رای موافق و نیت و اعتقاد اوازروزگار توسن ، برداشت توسنی . <p class="auth
توسنیفرهنگ فارسی عمیدسرکشی؛ نافرمانی: ◻︎ توسنی کردم، ندانستم همی / کز کشیدن تنگتر گردد کمند (رابعه بنت کعب: شاعران بیدیوان: ۷۴).
تاسینکهلغتنامه دهخداتاسینکه . [ ک ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی «تاسنژ» نام جزیره ای متعلق به دانمارک ، بین جزیره ٔ «فیان » و «لانگلاند» واقع است . طولش 14هزار و عرضش 7هزار گز است . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به تاسنژ شود.