تاسولغتنامه دهخداتاسو. [ س ُ ] (اِخ ) طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است . زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است . در گذشته ش
صندلی تاشولغتنامه دهخداصندلی تاشو. [ ص َ دَ ی ِ ش َ / شُو ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) صندلیی که در وسط دو پایه آن لولا بکار برند که چون خواهند دوتا شود، و حمل و نقل آن آسان گردد.
دارک تاشوcollapsible davitواژههای مصوب فرهنگستاندارکی که در پاشنة آن در محل اتصال به عرشه لولا تعبیه شده است و بهدلیل قابلیت تا شدن در زمانی که از آن استفاده نمیشود، فضای عرشه را اشغال نمیکند
بارگُنج تاشوcollapsible containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سازهای مستحکم که میتوان قطعات اصلی آن را بهراحتی تا یا جدا و دوباره سرهم کرد
صندلی تاشولغتنامه دهخداصندلی تاشو. [ ص َ دَ ی ِ ش َ / شُو ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) صندلیی که در وسط دو پایه آن لولا بکار برند که چون خواهند دوتا شود، و حمل و نقل آن آسان گردد.
دارک تاشوcollapsible davitواژههای مصوب فرهنگستاندارکی که در پاشنة آن در محل اتصال به عرشه لولا تعبیه شده است و بهدلیل قابلیت تا شدن در زمانی که از آن استفاده نمیشود، فضای عرشه را اشغال نمیکند
بارگُنج تاشوcollapsible containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سازهای مستحکم که میتوان قطعات اصلی آن را بهراحتی تا یا جدا و دوباره سرهم کرد
بالة تاشوfolding finواژههای مصوب فرهنگستاندر هواگرد یا موشک، دُم عمودی یا بالهای دارای لولای محوری در پایه که پیش از پرتاب بر روی بدنه میخوابد