تألبلغتنامه دهخداتألب . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) جمع شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جمع شدن قوم بر کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تجمع کسان . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || تألب قوم بر کسی ؛ تعاون آنان به وی . (از اقرب الموارد).
تألبلغتنامه دهخداتألب . [ ت َءْ ل َ ] (ع ص ) (از «أل ب ») درشت و سطبر از مردم و از خر وحشی . (منتهی الارب ). صاحب منتهی الارب به روش قاموس کلمه را هم در مهموزالفاء آورده و هم در حرف «ت »، در صورتی که صاحب تاج العروس آرد: «آوردن کلمه در اینجا (در حرف الف ) بصراحت نشان میدهد که تاء کلمه زاید
ناشتالبلغتنامه دهخداناشتالب . [ ش ِ ل َ ] (ص مرکب ) گرسنه . روزه دار. که دیری است لب به خوراکی نزده . زنگ دندان . که صبحانه صرف نکرده است : ای ساقی الغیاث که بس ناشتالبم زآن می بده که دی به صبوحی چشیده ایم .خاقانی .