نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
unfoldsدیکشنری انگلیسی به فارسیآشکار می شود، اشکار کردن، باز کردن، اشکار شدن، فاش کردن، رها کردن، تاه چیزی را گشودن
unfoldingدیکشنری انگلیسی به فارسیآشکار شدن، اشکار کردن، باز کردن، اشکار شدن، فاش کردن، رها کردن، تاه چیزی را گشودن
تاهلغتنامه دهخداتاه . (اِ) عدد فرد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). عدد فرد را هم گفته اند که در مقابل جفت است . (برهان ). بمعنی تاه یعنی طاق که عدد فرد باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). || فرد و یک و تک . (فرهنگ نظام ) : بسا شها که نیارد ز خرد جوی
دانش کوتاهلغتنامه دهخدادانش کوتاه . [ ن ِ ] (ص مرکب ) کم خرد. (آنندراج ). کودن . کندذهن . (ناظم الاطباء).
دست کوتاهلغتنامه دهخدادست کوتاه . [ دَ ] (ص مرکب ) دست کوته . کوتاه دست . که دستی کوتاه دارد. قصیرالید. قصیرالباع . و رجوع به دست کوتاه در ترکیبات دست شود. || کنایه از ناتوان و بی قدرت . (آنندراج ). عاجز: ظالم دست کوتاه ؛ زبون گیر. (امثال و حکم ). || محروم و بی نصیب . (ناظم الاطباء).
دوتاهلغتنامه دهخدادوتاه . [ دُ ] (ص مرکب ) مضاعف . (ناظم الاطباء). ضعف . (ناظم الاطباء) (دهار) (زمخشری ). || دولا؛ جامه ٔ دوتاه دار. (یادداشت مؤلف ). || دولا و خمیده و منحنی و دوتو. (آنندراج ). چفته .خم . خم شده . کوژ. کوز. دوتا. دوته . (یادداشت مؤلف ).مقابل آخته و راست : خَنَث . تخنث ؛ دوتا
حسین کوتاهلغتنامه دهخداحسین کوتاه . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بکش بخش فهلیان وممسنی شهرستان کازرون . واقع در سی هزارگزی جنوب فهلیان . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوه حسین کوتاه . دارای 32 تن سکنه میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" di
چاه کوتاهلغتنامه دهخداچاه کوتاه . (اِخ ) دهی است از بخش برازجان شهرستان بوشهر. این ده مرکز دهستان چاه کوتاه است و در 38 هزارگزی جنوب برازجان و 7 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به بوشهر واقع شده . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی است و <span class=