تاوان دادن

مترادف

۱. جریمهدادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابهازا پسدادن
۲. کفاره پس دادن ≠ تاوان گرفتن

جست‌وجوی دقیق

تاوان دادن

لغت‌نامه دهخدا

تاوان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) دادن غرامت و جریمه . جبران ضرر : یکی اسب پرمایه تاوان دهم مبادا که بر وی سپاسی نهم .فردوسی .از آن من آسان است که برجای دارم و اگر ندارمی ، تاوان توانمی داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <spa

تاوان دادن

دیکشنری فارسی به عربی

اضمن , عوض , کافي

تاوان دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

compensate, indemnify, forfeiture, recompense, satisfy

تاوان دادن

فرهنگ فارسی معین

(دَ) (مص م .) 1 - جریمه دادن . 2 - عوض دادن .

تاوان دادن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. جریمهدادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابهازا پسدادن ۲. کفاره پس دادن ≠ تاوان گرفتن

جست‌وجوی هم‌آوا

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) شهری است در «برن » سویس ، 3000 تن سکنه دارد.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِ) غرامت . (صحاح الفرس ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) (ناظم الاطباء). جریمانه . (ناظم الاطباء). جریمه . وجه خسارت . جبران ضرر : به تاوانْش دینار بخشم ز گنج بشویم دل غمگساران ز رنج .<b

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) گاسپار دو سولکس دو مارشال فرانسه که در سال 1509 در «دیژون » متولد شد و خدماتش در «ژارانک » و «مون کونتور» جالب و درخشان بود.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) بلوکی است به ایالت «اندْر - اِ- لوار» فرانسه و در شهرستان «شی نون » واقع است .

تاوان

فرهنگ فارسی عمید

۱. آنچه بابت خسارت و زیانی که از عمل کسی به دیگری وارد شده بگیرند؛ غرامت.۲. بدل.۳. [قدیمی] زیان.

جست‌وجوی متن

تون کش

گویش مازنی

تاوان ده – تاوان دهنده

تئن کش

گویش مازنی

تاوان ده – تاوان دهنده

تُوُون

گویش بختیاری

تاوان.

حُوبَه

گویش دزفولی

تاوان

جریمه

فرهنگ سره

تاوان

جست‌وجوی هم‌آغاز

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) شهری است در «برن » سویس ، 3000 تن سکنه دارد.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِ) غرامت . (صحاح الفرس ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) (ناظم الاطباء). جریمانه . (ناظم الاطباء). جریمه . وجه خسارت . جبران ضرر : به تاوانْش دینار بخشم ز گنج بشویم دل غمگساران ز رنج .<b

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) گاسپار دو سولکس دو مارشال فرانسه که در سال 1509 در «دیژون » متولد شد و خدماتش در «ژارانک » و «مون کونتور» جالب و درخشان بود.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) بلوکی است به ایالت «اندْر - اِ- لوار» فرانسه و در شهرستان «شی نون » واقع است .

تاوان

فرهنگ فارسی عمید

۱. آنچه بابت خسارت و زیانی که از عمل کسی به دیگری وارد شده بگیرند؛ غرامت.۲. بدل.۳. [قدیمی] زیان.

جست‌وجوی هم‌قافیه

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) شهری است در «برن » سویس ، 3000 تن سکنه دارد.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِ) غرامت . (صحاح الفرس ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) (ناظم الاطباء). جریمانه . (ناظم الاطباء). جریمه . وجه خسارت . جبران ضرر : به تاوانْش دینار بخشم ز گنج بشویم دل غمگساران ز رنج .<b

کوتاوان

لغت‌نامه دهخدا

کوتاوان . (اِخ ) از جزایر دریای قلزم است و در نزدیک این جزیره گرداب است . (نزهة القلوب چ لیدن ص 235).

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) گاسپار دو سولکس دو مارشال فرانسه که در سال 1509 در «دیژون » متولد شد و خدماتش در «ژارانک » و «مون کونتور» جالب و درخشان بود.

تاوان

لغت‌نامه دهخدا

تاوان . (اِخ ) بلوکی است به ایالت «اندْر - اِ- لوار» فرانسه و در شهرستان «شی نون » واقع است .

ترجمه مقاله