تأبضلغتنامه دهخداتأبض . [ ت َ ءَب ْ ب ُ] (ع مص ) درکشیده شدن رگی که آنرا نساء گویند. || تأبض شتر؛ بستن شتر به ریاض (لازم و متعدی است ). (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عتیک بن النعمان الانصاری . صحابی است و در جنگ جسر ابوعبید در سال 15 هَ . ق . کشته شد .
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الزبیربن هشام بن عروة. مرزبانی در الموشح او را از جمله ٔ روات اخبار ابوالعتاهیه شاعر ذکر کرده است .
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن علی کوفی . او راست : کتاب خلق الانسان وخلق الفرس . و رجوع به ثابت بن عبدالعزیزاللغوی شود.
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حبیب مولی علی بن رابطه از شاگردان و روات ابوعبید قاسم بن سلام . او همه ٔ کتب ابوعبید را روایت کرده است .
متأبضلغتنامه دهخدامتأبض . [ م ُ ت َ ءَب ْ ب َ ] (ع ص ) بسته شده به رسن اباض . (منتهی الارب ). و رجوع به تأبض و ماده ٔ قبل شود.
درهم کشیدهلغتنامه دهخدادرهم کشیده . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متقلص و کوتاه شده و چین دار. (ناظم الاطباء). مقمئن . (منتهی الارب ): اقفعلال ، تجعثم ، تجعثن ، تقلص ، تکردس ، تکنع؛ درهم کشیده شدن . (از منتهی الارب ): ا
متأبضلغتنامه دهخدامتأبض . [ م ُ ت َ ءَب ْ ب َ ] (ع ص ) بسته شده به رسن اباض . (منتهی الارب ). و رجوع به تأبض و ماده ٔ قبل شود.
متأبضلغتنامه دهخدامتأبض . [ م ُ ت َ ءَب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که رسن اباض بندد شتررا. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن که می بندد با ریسمان بند، دست شتر را با بازوی آن . (ناظم الاطباء).