ثورTaurus, Tau, Bullواژههای مصوب فرهنگستانیکی از صورتهای فلکی منطقهالبروج که به شکل گاو تصور میشود
تارشلغتنامه دهخداتارش . (اِخ ) (سخت ) (قاموس کتاب مقدس ). یکی از دو نفر خواجه سرا و دربان اخشوروش است . این دو نفر خیال کشتن اخشوروش (کوروش ) داشتند و مردخای کشف این مکیدت را نمود، ملک را اعلام کرده تا هر دو بدار کشیده شدند. (کتاب استر 2: <span class="hl" dir
تارشلغتنامه دهخداتارش . [ رِ ] (ع ص ) نعت است از ترش . (منتهی الارب ). || بدخلق . || بخیل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تأریجلغتنامه دهخداتأریج . [ ت َءْ ] (ع مص ) ورغلانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن . تحریک کردن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).- تأریج جنگ ؛ برافروختن آن . (از اقرب الموارد).- تأریج قوم ؛ آنان را به مخالفت یکدیگر بران
تارجهلغتنامه دهخداتارجه . [ رُ ج َ ](اِخ ) طُرّاز. شهری است به اسپانیا (غرناطه ) (ایالت مالقه ) که 5000 تن سکنه و باغهای انگور بسیار نیکو دارد. تجارت آنجا مشروبات الکلی و میوه است و کارخانه های پارچه بافی دارد.